هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندرخم یك كوچهایم
خیلیها او را یك استعداد نهفته میدانند كه خیلی دیر به معرض ظهور رسیده كه به عقیده خودش دوستان ناباب دلیل آن است.
همواره در طول تاریخ نام خالق یا كاشف یك اثر از اهمیت ویژهای برخوردار بوده، هر چند پیش از این هم هنر رضا عطاران نه در معرفی چهرههای جدید، بلكه در بازی گرفتن از نابازیگران و نوع استفاده از آنها بر همگان آشكار شده بود.
(احمد پورمخبر) كشف تازه عطاران در سریال متهم گریخت، به جامعه هنری معرفی شد كه نتیجهاش در نوروز امسال و در ترش و شیرین به بار نشست.
عطاران از پورمخبر انتظار بازی نداشت، او میخواست پورمخبر خودش باشد و خود به بابابزرگ داستان خط دهد و انصافا احمد پورمخبر به خوبی از عهده آن برآمد؛ بازی دلچسب و شیرین او در سریال نوروزی ترش و شیرین باعث شد تا ساعتی را در دفتر مجله با او به گفتگو بنشینیم و او با همان شادابی بابابزرگ و همان طبع شعر و صدای گرم جوابگوی ما شد.
_ دوست دارم خودتان صحبت را آغاز كنید.
پورمخبر: این بنده حقیر احمد پورمخبر، معروف به (مش قربون) سال 6831 را به عموم ملت ایران از صغیر و كبیر تبریك میگم، امیدوارم تمام سال شاد و سرزنده و شاداب و مثل خودم شنگول باشند، همچنین امید دارم این مخلص را در نوكری بپذیرند.
_ آقای پورمخبر! چگونه به عطاران معرفی شدید؟
پورمخبر: نمیدانم كه از چه طریقی پسرم با عطاران ارتباط تلفنی برقرار میكنه، در همین ارتباطات به (محمد)، پسرم، قول میده در سریال (متهم گریخت) از او استفاده كنه، ولی زمانی كه محمد به دفتر میره به او میگه در این كار نقشی برای تو ندارم، نقش یك پیرمرده كه حدودا هفتاد، هشتاد ساله است. محمد میگه اگه اجازه بدی پدرم هم برای تست بیاد... عطاران لبخندی میزنه و میگه بابای تو خیلی سن داشته باشه 04 تا 54 ساله. به هر حال محمد هر طور شده از او وقت میگیره؛ وقتی رضا عطاران منو دید، گفت (تو همونی هستی كه میخواستم). اول قرار بود نقش شازده رو بازی كنم، اما چون شازدهها باید چاق و هیكلی باشند، منتفی شد، برای همین مش قربون رو بازی كردم.
_ یعنی از ابتدا (مش قربون) در فیلمنامه نبود؟
پورمخبر: چرا بود، ولی خیلی كوتاه، كه به خاطر من زیادش كردند كه اول قرار بود (باقر صحرارودی) بازی كنه... خدا را شكر خوب از آب درآمد. همونجا بود كه برای نقش پدربزرگ هم انتخاب شدم.
_ چطور؟
پورمخبر: گوشهای تیزی دارم، روز آخر فیلمبرداری بود كه عطاران آروم گفت: به درد بابابزرگ هم میخوره...
_ پیش از این هم سابقه بازیگری داشتید؟
پورمخبر: بله، در دو فیلم از مجید مجیدی، یكی بچههای آسمان، اون یكی رو فراموش كردم، مثل اینكه فیلم دوم اكران هم نشد.
_ مجید مجیدی چطور شما را پیدا كرد؟
پورمخبر: تو محله ما فیلمبرداری داشت، منم برای تماشا رفته بودم كه یكی از بچهها گفت یك دهن آواز بخون تا خستگی گروه رفع بشه، نگو همون خوندن به درد فیلم میخوره، برای همین یك نقش كوتاه به من دادند، مجیدی باز هم میخواست كه با من همكاری كنه، اما نرفتم.
_ چرا؟
پورمخبر: چون نقشی كه من بازی كردم با روحیاتم جور نبود. من آدم بانشاط و سرزندهای هستم، دوست دارم در فیلمهای شاد و خندهآور بازی كنم.
_ چرا خواننده نشدید؟
پورمخبر: چون دنبالش نرفتم، آن هم به خاطر وجود رفقای ناباب و حسود... حالا هم كه فیلم بازی كردم به دلیل حسادتشان دوستیمون به هم خورده...
_ در اقوامتان هنرمند دیگری هم هست؟
پورمخبر: برادرم به نام (محمد فرزین) چون از شهرت پورمخبر خوشش نمیاومد نام هنری فرزین رو انتخاب كرد. پسرم محمد هم در سریال شبكه سه و نیم، چند سكانس بازی كرده، همینطور در فیلم سینمایی (شب بخیر فرمانده.)
_ چند فرزند دارید؟
پورمخبر: چهار تا؛ پسر بزرگم محمد 02 ساله است. بعد از آن مصطفی، مریم و زهرا، چون دیر ازدواج كردم اختلاف سنی من با اونا زیاده...
_ در چه سنی ازدواج كردید؟
پور مخبر: 74 سالم بود كه تازه عاقل شدم و فهمیدم باید تشكیل خانواده و زندگی بدم.
_ اینقدر دیر... ؟
پورمخبر: همانطور كه گفتم به خاطر دوستان ناباب.
_ متولد چه سالی هستید؟
یعنی اینكه فردی متعادل هستید.
_ اینقدر دیر... ؟
پورمخبر: همانطور كه گفتم به خاطر دوستان ناباب.
_ متولد چه سالی هستید؟
پورمخبر: 9131 در تهران، محله گلوبندك.
_ در سریال ترش و شیرین با كدام یك
از بازیگران راحتتر كار میكردید؟
پورمخبر: حمید لولایی.
_ به طور معمول چه نصیحتی به پسرتان
میكنید؟
پورمخبر: قدر جوانیش رو بدونه، با دوستان ناباب رفاقت نكنه، حتی دوستی كه سیگار میكشه، چون به عقیده من همه چیز از همین سیگار شروع شده و به چیزهای دیگر ختم میشه.
زلیخا مرد از این حسرت كه یوسف گشته زندانی
چــــرا عاقــــل كنــــد كـــاری كــــه بــاز آرد پـــــشیمــــانی
یك دوستی داشتم به نام (ایزد)، آدم بسیار پولداری كه به راه خلاف كشیده شد. هر دفعه برای خریدن موادمخدر یكی از خانهها یا مغازههاشو میفروخت تا اینكه یك شب سنكوب كرد و جنازهاش افتاد گوشه خیابون، این داستان رو بارها برای پسرم تعریف كردم تا ازش عبرت بگیره، امیدوارم هیچكس به این سرنوشت دچار نشه.
_ ورزش میكنید؟
پورمخبر: حرفهای كه نه، اما هر روز صبح نرمش و پیادهروی میكنم.
_ دوران جوانی چطور؟
پورمخبر: حرفهای كشتی میگرفتم، آن زمان در باشگاه پولاد با محمد طالقانی، ابراهیم سیفپور، محمود رفتاری، خادم بزرگ و برزگر هم دوره بودیم.
_ چقدر میان مردم چهره شناخته شدهای
هستید؟
پورمخبر: خیلی زیاد، پیش از این هم در محلههای بازار تهران، مولوی، لالهزار، استانبول، امیریه، حسنآباد، خیابان سپه و... شناخته شده بودم، حالا كه فیلم بازی كردم، كل ایران منو میشناسن.
_ شهرت خوب است؟
پورمخبر: دوستداشتنی و شیرین، چون مردم رو خندوندم و شادشون كردم، منو دوست دارند و با محبت با من برخورد میكنند.
_ تحصیلاتتان تا چه مقطعی است؟
پورمخبر: سیكل دارم، البته سیكل اون موقع، بالاتر از دیپلم حالاست، با همین سیكل میتونستیم به دانشكده افسری بریم.
_ پیش از آنكه با عطاران آشنا شوید، از چه
راهی كسب درآمد میكردید؟
پورمخبر: در جاهای مختلفی فعالیت كردم، معلمی البته روزمزدی، به مدت هشت سال در دبستان جعفر اسلامی در محله خیام، بعد به خاطر اینكه در كارهای قبلی امنیت شغلی نداشتم، برای كسب درآمد بالاتر رفتم دنبال میوهفروشی، میرفتم میدون شوش، پنج تن خربزه و هندوانه میآوردم، میریختم گوشه خیابان و نصفه قیمت میفروختم. همه كار كردیم اما به قول شاعر:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یك كوچهایم
_ الان چطور؟
پورمخبر: در شهرهای مختلفی كه مراسم جشن برگزار میشه، دعوتم میكنن برای آواز خواندن آخر هم دستمزدم رو میدن و به قول قدیمیها سبیلمو چرب میكنن.
_ اینقدر به شعر علاقهمند هستید، خودتان
هم شعر میگویید؟
پورمخبر: بله مثلا:
عصبانی نشو غصه نخور
عوض غصه و غم پسته بخور
دو سه مثقال چای دم کن
رفع اندوه و غم و ماتم کن
بعد از این با من غم دیده بگو
چاره غم ز جوانمرد بجو
سیگار زسی کار کند بیکارت
تریاک کند بی هنر و بی عارت
خانواده سبز: از بین شعرا به کدام یک علاقه مندید?
پورمخبر: حتی شعرایی که می خونم نمی دونم از کدوم شاعره فقط به صورت گلچین تو ذهنمه.
خانواده سبز: گفته می شود برای بابابزرگ در سریال ترش و شیرین دیالوگی در فیلمنامه نوشته شده و تمام صحبت هایی شما بداهه بوده است?
پورمخبر: خیلی از روزنامه ها و مجلات این مطلب رو نوشته بودند در صورتی که تنها در برخی از قسمت ها دیالوگ از من بود مثل خوندن ترانه ها که باز آن هم عطاران پیشنهاد می داد فقط تکیه کلام ها از خودم بود یا مثلا سکانسی که تنها در خانه مانده بودم و تلفنی با جهان صحبت می کردم .
خانواده سبز: حله تکیه کلام شماست یا بابابزرگ ?
پور مخبر :
از خودمه ... یا بیابخور حالش رو ببر.
خانواده سبز: زمان جوانی هم به بازیگری علاقه مند بودید?
پور مخبر: ازکودکی در سینماها بزرگ شدم صبح با یک نون بربری می رفتم ساعت ده شب می اومدم بیرون فیلم های عربی هندی رایج کاپور آلن دلن و ... از فیلم های ایرانی هم تمامش را دیده ام از اولین فیلم ملک مطیعی که ولگرد بود بگیر تا آخرین فیلم های اکران شده این روزها .
خانواده سبز: فیلمی بود که دوست داشته باشید در آن بازی کنید?
پور مخبر: ولگرد و غفلت رو خیلی دوست داشتم .
خانواده سبز: بعداز کارهای عطاران پیشنهاد بازی به شما شده?
پورمخبر: پیش از ترش و شیرین چند پیشنهاد داشتم که رد کردم ولی دیگر پیشنهادی نشده البته این هم بگم با هیچ کارگردانی جز رضا عطاران کار نخواهم کرد.
خانواده سبز: چرا
پورمخبر: چون خودش مرام و خاکیه و اصلا ادعای کارگردانی و هنرمندی نداره تازه اسم منم گذاشته بی ادعا آخه اصلا من چی کاره هستم جز یک بنده ناچیز خدا
به جز عطاران کار چه کسی را زمینه طنز می پسندید?
پور مخبر: هیچ کس امام فیلم های عطاران یک سرو ته اول و آخری داره کارش رو با نام خدا شروع می کنه و با نام خدا هم به پایان می بره دربه دری و بی خانمانی مردم رو نشون می ده.
خانواده سبز : حرف پایانی.
پورمخبر: چرا چوا برنگریم
چرا چو شمع نسوزیم.
که این اشعار من است
هر آنچه شعر می نویسیم به اشک پاک مکن
که این سطور پس از مرگ یادگار من است.